قضیه بچه دار شدن!!!
 
پسرک عاشق تنها
سلام به همه دوستان گلم من حسین عطایی متولد 14 بهمن 1369 در مشهدم این وبلاگ شخصیم تو فضای مجازی امیدوارم خوشتون بیاد ارادتمند .حسین عطایی ....
 
 

در شهري در آمريکا، آرايشگري زندگي مي کرد که سالها بچه


دار نمي شد. او نذر کرد که اگر بچه دار شود، تا يک ماه سر


همه مشتريان را به رايگان اصلاح کند. بالاخره خدا خواست و او


بچه دار شد!




روز اول يک شيريني فروش وارد مغازه شد. پس از پايان کار،


هنگامي که قناد خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا را به او


گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه اش را باز کند،


يک جعبه بزرگ شيريني و يک کارت تبريک و تشکر از طرف قناد


دم در بود.




روز دوم يک گل فروش به او مراجعه کرد و هنگامي که خواست


حساب کند، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي


آرايشگر خواست مغازه اش را باز کند، يک دسته گل بزرگ و يک


کارت تبريک و تشکر از طرف گل فروش دم در بود.




روز سوم يک مهندس ايراني به او مراجعه کرد. در پايان آرايشگر


ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد.




حدس بزنيد فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه اش را


باز کند، با چه نظره اي روبرو شد؟




فکرکنيد. شما هم يک ايراني هستيد.
.
.
.
چهل تا ايراني، همه سوار بر آخرين مدل ماشين، دم در


سلماني صف کشيده بودند و غر مي زدند که پس اين مردک



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ارسال شده در تاریخ : شنبه 25 آبان 1392برچسب:, :: 23:42 :: توسط : حسین عطایی

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
داستان عاشقانه زیبا و غمگین- حتما بخوانید آیا این هم عشق است؟ یا زمانی بوده و دیگر نیست؟ پیشنهاد یک مرد به یک زن دلم برایت تنگ شده .... دل نوشته گرفته دلم دل نوشته دل نوشته داستان کما ماجرای شگفت انگيز استقامت يك كوهنورد مورچه و عسل میخواهم معجزه بخرم! روز قسمت ناشنوا نجات عشق
آرشيو وبلاگ
نويسندگان